در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ نيروهاي امنيتي به دانشکدۀ فني دانشگاه تهران يورش بردند و سه دانشجوي اين دانشگاه به نامهاي آذر شريعترضوي، مصطفي بزرگنيا و احمد قندچي شهيد و عدهاي مجروح و بازداشت شدند.
به گزارش
پايگاه خبري تحليلي پيرغار، به نقل از فارس، در تاريخ ۲۴ آبان اعلام شد که نيکسون معاون رئيس جمهور آمريکا از طرف آيزنهاور به ايران ميآيد.
نيکسون به ايران ميآمد تا نتايج «پيروزي سياسي اميدبخشي را که در ايران نصيب قواي طرفدار تثبيت اوضاع و قواي آزادي شده است» (نقل از نطق آيزنهاور در کنگره آمريکا بعد از کودتاي ۲۸ مرداد) ببيند. در مقابل دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند که در فضاي حکومت نظامي بعد از کودتاي سياه، هنگام ورود نيکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند.
دو روز قبل از آن واقعه تلخ (۱۴ آذر) زاهدي تجديد رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنيس رايت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ايران بيايد.
از همان روز ۱۴ آذر تظاهراتي در گوشه و کنار به وقوع پيوست که در نتيجه در بازار و دانشگاه عدهاي دست گير شدند. اين وضع در روز ۱۵ آذر هم ادامه داشت. و بيشتر اعتراض ها از دانشکده پزشکي و داروسازي و حقوق و علوم آغاز شد. صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجويان متوجه تجهيزات فوق العاده سربازان و اوضاع غير عادي اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهاي را پيش بيني ميکردند.
فضا بشدت آبستن حوادث و درگيري بود. بعد از گذشت مدتي براي جلوگيري از تنش و درگيري چندين دانشکده تعطيل اعلام شد و در ادامه سراسر دانشگاه به دستور رييس دانشگاه تعطيل شد. نيروهاي نظامي رژيم که بشدت رفت و آمد دانشجويان را کنترل کرده و در اين بين عده اي را نيز دستگير کرده بودند, با حضور در کلاس يکي از اساتيد دانشکده فني (مهندس شمس استاد نقشه کشي) زمينه اعتراض را در کلاس درس ايجاد کردند.
آنان قصد داشتند دو دانشجو را که ظاهرا به حضور نظاميان در دانشگاه اعتراض داشتند را دستگير نمايند. دستگيري دو دانشجو کلاس را به هم زده، دانشجويي ديگر بر روي نيمکت کلاس فرياد مي زند: "آقا ما چقدر بي عرضه هستيم. چقدر بدبخت هستيم. اين کلاس نيست، اين درس نيست. يک عده اي بدون اينکه از استاد و از کادر دانشگاه اجازه بگيرند وارد کلاس ميشوند و هياهو در ميگيرد. تف به اين کلاس و تف به اين مملکت!" دانشکده فني به هم ميريزد و در محاصره کامل نظاميان قرار ميگيرد و به يکباره فرمان آتش صادر شده و دانشجويان در صحن طبقه اول به خون ميغلطند عدهاي زخمي شده و در اين ميان سه دانشجو به نامهاي قندچي و بزرگ نيا و شريعت رضوي به شهادت ميرسند.
همان روز ۱۶ آذر پليس توسط راديو اعلام کرد: "عدهاي از دانشجويان در کلاسهاي درس نشسته بودند و به پليس چهره خشني نشان ميدادند و پليس را مسخره ميکردند و اين باعث شده که پليس به واکنش بيفتد. پليس قصد زدن دانشجويان را نداشت ولي دانشجويان به پليس حمله کردند و ميخواستند اسلحهشان را بگيرند. پليس در قالب دفاع اين کار را کرده و قصدش زدن دانشجويان نبوده است." فرداي آن روز شاه تيمسار مزيني را براي دلجويي به دانشگاه ميفرستد تا خودش را از اين گناه و تقصير تبرئه کند. وي با خانوادههاي شهدا ملاقات ميکند و در دانشگاه به ظاهر از اساتيد و روسا عذرخواهي ميکند. دو روز بعد از واقعه ۱۶ آذر، نيکسون به ايران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهي که هنوز به خون دانشجويان بيگناه رنگين بود دکتراي افتخاري حقوق دريافت کرد.
روز ۱۶ آذر به عنوان روز مقاومت و ايستادگي دانشجويان اين سرزمين در برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگي در دفتر تاريخ اين سرزمين به يادگار ثبت گرديده است.
نحوه شهادت دانشجويان به روايت پزشک قانوني
پزشکي قانوني، گزارش خود از معاينه پيکرهاي بزرگ نيا، شريعت رضوي و قندچي را در تاريخ ۱۷ آذر ۱۳۳۲ منتشر کرد.
در اين گزارش آمده است: «علت فوت سه نفر از دانشجويان دانشگاه از طرف اداره پزشکي قانوني چنين تشخيص داده شده است:۱-مصطفي بزرگ نيا دانشجوي دانشکده فني بر اثر يک گلوله که از طرف راست سينه وارد و از زير بغل چپ او خارج شده فوت کرده است. بر اثر اين گلوله استخوان بازوي وي به کلي خرد شده و خونريزي زياد باعث مرگ وي شده است. بر پشت شانه راست مقتول نيز اثر زخم سرنيزه ديده مي شود که تا ۱۵ سانتيمتر زير پوست فرو رفته بود.۲-شريعت رضوي دانشجوي مقتول ديگر فقط به علت زخم سرنيزه فوت کرده است. سرنيزه استخوان ران راست وي را به کلي خرد کرده و شريانها را پاره کرده و در نتيجه خونريزي زياد مجروح درگذشته است. يک گلوله نيز به دست راست وي اصابت کرده که جلدي بوده و نمي توانسته باعث مرگ باشد. ۳-مقتول ديگر احمد قندچي نام دارد و به علت اصابت گلوله اي که وارد شکم وي شده و احشاء داخلي را پاره کرده درگذشته است.
انتهاي پيام/590 پ